چه چیزی علمی، چه چیزی شبه علمی و چه چیزی غیرعلمی یا خرافه است؟ چرا شبه علم مطرح میشود و تا چه حد میتوان به آن اعتماد کرد. حتا بسیاری از منابع تصور میکنند که شبه علم همان خرافه است یا شبه علمی و غیرعلمی یکی است در حالی که اینچنین نیست. اجازه بدهید قبل از هر چیز، تعاریف قابل درکی از مقولات علمی ، شبه علمی ، و غیرعلمی یا خرافه ارائه بدهیم: علمی: موضوع، مفهوم یا باوری که قابل ارزیابی با روش علمی (متدولوژی علمی) باشد. مثل قوانین نیوتن در فیزیک. به نمودار روش علمی یا متدلوژی در شکل و مراحل آن به ویژه دو مرحلهی آزمایش و تحلیل توجه بفرمایید. هر مرحله از این شش مرحله هم ممکن است چندین بار تکرار شوند تا بتوان به «یقینِ علمی» رسید
شبه علمی: یعنی موضوع یا باوری که قابل ارزیابی با متدلوژی علمی نباشد( یعنی علم نتواند به آن ورود کند) یا با روشهای غیرعلمی و خیالی به دست آمده حتا اگر شواهدی مبنی بر درست بودن آن موجود باشد. مثل تخمین جمعیت یک خیابان شلوغ با چشم و حس نه اندازهگیری دقیق.
غیرعلمی: یعنی موضوع یا باوری که علم باروش علمی خود آنرا به طور قاطع رد کرده است و باید زمینهی مورد بحث آن را خرافه محسوب کرد. موضوعات بسیاری در علم مطرح بودند که شبه علمی یا حتا در مواقع نادری علمی مینمودند ولی علم آنها را رد کرد و غیرعلمی شدند.
مهمترین مراحل روش علمی دو مرحلهی آزمایش و تحلیل دادهها است و در همین دو مرحله است که یک ویژگی مهم مطرح میشود که بسیاری از آن غافلاند. در واقع از دل همین دو مرحله است که معلوم میشود وجود کمیّت یا کمیّتهای قابل اندازهگیری برای تحلیل دقیق الزامی است. بدون یک کمیت قابل اندازهگیری یا فرمول معرف آن هرگز نمیتوان قضیهیی را به دقت فرمول بندی وروشمند کرد. این همان چیزی است که ریاضیات را امر ملزمی برای هر علمی میکند و برای همین است که ریاضیات و فیزیک و شیمی و شاخههای مختلف مهندسی از دقیقترین شاخههای علماند و باز هم برای همین است که سایر علوم بسته به میزان کاهش کمیتهای قابل اندازهگیری بیشتر و بیشتر گرفتارِ مفاهیم شبه علمی میشوند. مفاهیمی که ممکن است درست باشند ولی از یقین کافی برخوردار نباشند و ما نتوانیم به چند و چون آنها و سبک و سنگین کردن آنها به خوبی دست بیابیم.
البته فیزیک و ریاضیات نیز از شبه علم کاملا پالوده نیستند و در مسیر پیشرفت خود گاهی برخی مسائل شبه علمی را به مسائل علمی یا غیر علمی تبدیل میکنند. مثلا فرضیهی هلمهولتز در بارهی انرژی تولیدی خورشید که آنرا ناشی از انقباض و انبساط خورشید میدانست و در مقطعی کوتاه علمی محسوب میشد به تدریج شبه علمی شد و پس از مطرح شدن انرژی هستهیی توسط علم، غیرعلمی شناخته شد. در مقابل نظر آریستارک در بیش از دو هزار سال پیش که میگفت زمین به دور خورشید میچرخد و در آن زمان شبه علمی بود اکنون علمی است.
بنابراین به خلاف تصورِ بسیاری از مردم و حتی دانش پژوهان علم قادر به پاسخ گویی به همه چیز نیست. در این دنیای شگفت انگیز چه بسیار مسائل پیچیده وجود دارند که علم قادر به تبیین علت آنها نیست. البته دیرتر ممکن است به آن ورود کند! متاسفانه بسیاری تصور میکنند که اگر علم در بارهی چیزی سخن نگفت پس آن چیز وجود ندارد یا حتما نادرست است. باید تاکید کرد که هر چیز که علم قادر به شناسایی یا پاسخ دادن به آن نباشد الزاما غلط و نادرست نیست. در زندگی ما، ممکن است هم برای خودمان و هم برای دیگران حوادثی بس عجیب روی دهد که قابل بیان برای سایر مردم نباشد، آنقدر عجیب که اگر حتا برای دیگران روایت شود، گوینده رودرو یا پنهانی مورد تمسخر قرار گیرد. البته مردم به ویژه مردم تحصیل کرده و متخصص حق دارند به بسیاری از روایتها با تردید بنگرند چون پیشتازی جهل و خرافات و سوء استفاده رندان از زود باوری عوام در کُل تاریخ بشر چنان موثر و گسترده بوده است که تردید بی شک از ضروریات هر علمی است. وقتی علم وارد چیزی میشود و نظری قطعی و موافق با روش علمی در درستی یا نادرستی آن میدهد بایداین حکم را بسته به توانایی آن علم به طور مشروط یا صریح باور کرد. ولی خیلی چیزها هستند که علم نمیتواند با روش علمی قاطع به آنها ورود کند ولی شواهدی بر احتمال درستی آنها وجود دارد. اینجاست که شبه علم مطرح میشود و میدان داری میکند، به طوری که ممکن است گاهی ویرانگر هم باشد.
اگر کسی به شما گفت امروز بیست هزار نفر از مردم مقابل یک بانک ورشکسته جمع شدند و پولشان را میخواهند باید فورا بپرسید از کجا فهمدید بییست هزار نفر بودند؟ اگر گفت خیلی بودند سه تا خیابان را پر کردند. بدانید که سخن او یک سخن علمی نیست. چون برای شمارش جمعیت معیار دقیقی برای اندازهگیری تعین نکرده و لاجرم نظر او قابل محاسبه و تحقیق نیست. در واقع شمارش جمعیت تنها با نگاه کردن یعنی دور شدن از معیارهای علمی. سخن او زمانی علمی میشود که مساحت خیابان زیر پای مردم را اندازه گیری کند و ببیند که در هر متر مربع چند نفر میتوانند بایستند و سپس مساحت کل را بر تعداد نفرات در هر متر مربع ضرب کند. یا روش های علمی مشابهیی به کار بندد. پس شمارش جمعیت میتواند علمی باشد یا غیرعلمی و در مواقعی شبه علمی.
تاکید میکنم شبه علم بودن به خلاف تصور بسیاری از منابع به معنی نادرست بودن آن نیست. ممکن است درست باشد ولی از نظر علم تضمینی قاطع برای کارایی آن نباشد یا روشهای به کار رفته در آن دقیق نباشد با فاقد کمیّتهای قابل اندازهگیری باشد یا کارشناس آن نتواند روش کار خود را اثبات کند مثال روشنی بزنم. از هزاران سال پیش مردم میدانستند که عصارهی برخی از گیاهان میتواند آفتهای دهانی را معالجه کنند. ولی نمیدانستند چه چیز در این گیاهان وجود دارد که باعث درمان میشود و چرا گاهی درمانگر نیستند یا آسیب میرسانند. علم به میدان آمد و به بررسی آن زخم ها و تاولها پرداخت و باکتریهای مسئول بیماری را شناسایی کرد و دریافت که علت معالجه، یُدی است که در این قبیل گیاهان وجود دارد سپس با آزمایشات و تحلیل های فراوان دارویی ساخت حاوی یُد و مواد دیگر با نسبتهای بسیار دقیق به نام گلیسرین یده که بهترین کارایی و تاثیر را در معالجه دارد پس علم به شبه علم بی اعتنا نیست و شبه علم زمانی بهترین کارایی را خواهد داشت که در خدمت علم قرار گیرد. بنابراین پزشکی سنتی در برخی از موارد ممکن است مفید باشد ولی در بیشتر مواقع همچون جستجو در تاریکی است. گاه موثر است گاه ناموثر و گاه ویرانگر. البته باید گفت که در حالت کلی شبه علم به علت مقید نبودن به روشهای علمی برای ظاهر فریبی مناسبتر بوده و هست و و لاجرم همواره زمینهی فعالیت فریبکاران و حقهبازها را نیز بهتر فراهم میکرده و میکند.
کار علم نور انداختن و روشن کردن همان موضوعاتی است که شبه علم مطرح میکند. شبه علم بدون چراغ به جستجو در تاریکی میپردازد و علم با چراغی روشن.
+ نوشته شده در شنبه بیست و چهارم دی ۱۴۰۱ساعت 21:0 توسط سهراب اسکی |
کشکول علمی سهراب ...
ما را در سایت کشکول علمی سهراب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : homeworlda بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 15:11