نقوش به جای مانده از رابرت هوک در تاریخ علم بسیار کمرنگ است آنقدر که حتا کاملا مطمئن نیستیم که عکسهای منتسب به او براستی از اوست یا نه! ولی این را میدانیم که او قدی کوتاه داشته و از چهرهی زیبایی نیز برخوردار نبوده. نیوتن گفته بود که من برای بهتر دیدن جهان بر شانههای بلند قامتان یا غولهای علم ایستادم. برخی از پژوهشگران بر این باورند که طرف خطاب او رابرت هوک بوده است. زیرا هوک در مجادلاتاش با نیوتن گفته بود که نیوتن با راهنمایی من به فرمول گرانش جهانی دست یافت. به اعتقاد آنها نیوتن با این جمله میخواست بگوید که ممکن است من از بلندقامتان( دانشمند بلند پایه) تاریخ علم برای فرمولم استفاده کرده باشم ولی چه نیازی به یاری جُستن از کوتولهیی(دانشمندی حقیر) مثل رابرت هوک داشتم. البته معلوم نیست که منظور نیوتن بزرگ این بوده باشد ولی هر روز که میگذرد بیشتر دستگیرمان میشود که رابرت هوک اگر چه قدی کوتاه داشت ولی او نیز بیشک یکی از بلند قامتان تاریخ علم بوده است که همچون لئونارد داوینچی فراتر از عصر خود بوده و باید برای شناخت بهتر او به انتظار بنشینیم. بیهوده نیست که اکنون او را لئوناردوی انگلستان مینامند. رابرت هوک همچون هویگنس لیکن زودتر از او منتقد نظریهی ذرهیی-خطی نیوتن و معتقد به موجی بودن نور شد. با این حال تا زمانی که نیوتن بزرگ در عرصهی علم جولان میداد و یانگ آزمایش معروف خود را برای عینیت بخشیدن به نظریهی موجی بودن نور عرضه نکرده بود هیچ کس را یارای روی برتافتن از جمال پُر فروغ نیوتن و توجه به مخالفین او یعنی رابرت هوک و هویگنس نبود. نیوتن براستی همچون خورشیدی که روز میآفریند بر پهنای عصر خود پرتو افکن شده بود و بیهوده نیست که عصر او را در تاریخ علم عصر نیوتن مینامند. رابرت هوک یک دانشمند انگلیسی بود که در عرصههای مختلف علم از ریاضیات و نجوم و مکانیک و اپتیک گرفته تا معماری و حتا زیست شناسی حرفهای زیادی برای گفتن داشت. او یک مهندس بسیار برجسته و خلاق و خالق یا طراح دستگاههای گوناگونی بود که بسیاری از آنها به دلایل نامعلومی نابوده شدهاند. رابرت هوک در هجدهم جولای 1635 در انگلستان متولد شد. پدر هوک (جان هوک) سرپرست یک کلیسا بود و در عین حال مدرسهی کوچکی مرتبط با کلیسا را نیز اداره و در آنجا تدریس خصوصی میکرد. رابرت برادری داشت همنام با پدرش که پنج سال از او بزرگتر بود. جزئیات زیادی از زندگی رابرت هوک نمی دانیم جز آنچه برای دوستانش نقل کرد و آنها روایت کردند، اینکه همچون بسیاری از کودکان آن عصر مریض احوال بود آنقدر که پدر و مادرش فکر نمیکردند که تا دوران بلوغ زنده بماند و لاجرم اصراری برای ادامه تحصیل او نداشتند. در واقع اگر رابرت هوک همچون سه برادرش تندرست و سالم بود مثل آنها کشیش میشد. الهام دهندهی رابرت هوک جهان پیرامون او بود که بعدها آن را همانند یک دستگاه مکانیکی گسترده توصیف کرد. او از همان کودکی به دقت به چهان پیرامون خود از کوه و دشت و دره گرفته تا ماه و ستارگان آسمان به دقت نگاه میکرد و مسحور ساز و کار آنها میشد. از همان خردسالی علاقهی وافری به ساختن اسبابهای مکانیکی داشت و از همان زمان کاردستیهای زیادی میساخت. از ساعت گرفته تا کشتی چوبی به حدی که در ده سالگی در اوج فوران نبوغ اش یک مهندس ورزیده در ساختِ انواع اسباب بازی ها و دستگاهههای ابتکاری شده بود. دو چیز موجب بی اعتنایی دیگران به تحصیل او شد یکی رنجور و مریض احوال بودنش و دیگری ظهور بیماری پدر خانواده در همان کودکی رابرت. همین بیاعتنای به او اجازه داد تا خود به اختیار خود و به طور عملی دست به کار شود و به تحصیل علم بپردازد. هنوز کاملا به سن رشد نرسیده بود که به نقاشی پرتره نیز علاقمند شد و با به تصویر درآوردن چهرهی برخی از افراد سرشناس، خانوادهی خود را متحیر کرد و آنها که امیدی به بالیدن او و حتا بقای او نداشتند با تحیر از کشف این قریحهی او اندکی به خود آمدند و به زندگی آتی این کودک رنجور امیدوار شدند و او را به لندن نزد یک نقاش پرتره به نام پیتر لیلی(Peter Lely) فرستادند. پیتر نقاش برجستهیی بود که چهرهی پادشاهان و بزرگان را نقاشی میکرد و رابرت میتوانست از چنین مرد هنرمندی بسیار چیزها بیاموزد ولی خیلی زود فهمید که برای پیشبرد استعداد عملی خود در مکانیک و مهندسی باید به جای هدر دادن پول خود در آموزش نقاشی به تحصیلات مدرسهیی و آکادمیک بپردازد این بود که در مدرسهی وِست مینستر ثبت نام کرد. مدیر مدرسه یعنی ریچارد بازپی(Richard Busby) به زودی متوجه شد که او با یک دانش آموز نابغه مواجه است که در همان اولین هفتهی ورود خود شش مقالهی اقلیدس را به خوبی فرا گرفت. او متوجهی ویژگی دیگر رابرت نوجوان شد و دریافت که رابرت اصولا بیش از آنکه به آموختن مستقیم از دیگران علاقمند باشد دوست دارد با اتکا به خود و ارتباط مستقیم با جهان پیرامون خود بیاموزد. بنابراین ریچارد تصمیم گرفت که به او اجازه درس خواندن در کتابخانه بدون لزوم شرکت در کلاسها را بدهد. هوک در وست مینستر زبانهای لاتین و یونانی را فرا گرفت. تسلط سریع او به هندسه کمک شایان توجهیی به شیوههای مهندسی او نمود و او به زودی سرگرم ساختن ماشینهای اسباب بازی پرنده شد. رابرت به موسیقی نیز عشق میورزید و درهمان نوجوانی به سرعت نواختن اُرگ را آموخت. در سال 1653 با احساس اینکه به اندازهی کافی از مدرسهی وست مینستر بهره برده است آنجا را به قصد کالج کریست آکسفورد ترک کرد. مدتی هم به عنوان خواننده گروه کُر برنامه اجرا کرد. حضور او در آکسفورد مقارن بود با حضور گروهی از دانشمندان برجسته نظیر توماس ویلیس، ست وارد، روبرت بویل، جان ویلکینز، جان والیس، کریستوفر رن و ویلیام پتی. در آکسفورد هوک نجوم را در نزد ست وارد آموخت و ویلکینز را تحت تاثیر دانش خود در مکانیک قرار داد. ویلکینز کتاب جادوی مکانیک خود را به او اهدا کرد. این کتاب از کارهای حیرت انگیزی سخن میگفت که میتوان به یاری مکانیک هندسی انجام داد او این کتاب را پنج سال قبل از ورود هوک به آکسفور به نشر رسانده بود. تاثیر این کتاب بر رابرت هوک جوان بسیار نیرومند بود و به تداوم تلاشهای او برای ساختن ماشینهای پرنده یاری رساند. مدتی هم با ویلیس در آزمایشهای کالبدشناسی و تشریح همکاری کرد. این گونه بود که او با همکاری با دانشمندان برجسته توانایی های خود را بهبود بخشید. این گوشه از دوران زندگی رابرت هوک و بزرگانی همچون او در کودکی و نوجوانی باید برای آموزگاران ما درس عبرتی باشد تا هرگز قضاوتی زود هنگام دربارهی شاگردان خود نکنند. و کوتاهی دانش آموان از فرا گرفتن دروس کلاس را نشانهی کُند ذهنی آنان ندانند.
+نوشته شده در جمعه سی ام مهر ۱۴۰۰ساعت 19:34 توسط سهراب اسکی |
کشکول علمی سهراب ...
ما را در سایت کشکول علمی سهراب دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : homeworlda بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:34